بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه
{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
قحطی همدم است من به خوش آمد گویی تابلوی خیابان هم دلخوشم...
همه مرا با خنده هاي با صدا ميشناسند... اما بالش بيچاره ام.....با گريه هاي بيصدا... بريدم
متنفرم از خاطراتی که وقتی بهشون فکر می کنم میگم:وای من چقدر احمق بودم . . .
... در آخر گفت "بازی" برد و باخت دارد! زبانم بند آمد ه بگویم : بی انصاف کدام بازی؟ من با تو زندگی می کردم...
خل بازی های یک نفر ممکن است واقعیت زندگی دیگری باشد.
گفت : سلام نفسم در حالی که تازه بهم * شب به خیر * گفته بود!!!!!! چه اشتباه تلخی.....
فردا آمده است و ايستاده است پيش روي من مي پرسد چه ميخواستي؟ با عصا اورا كنار ميزنم همچنان چشم دوخته ام به دور دست، منتظر...
آرزوهایم یخ بستند خدا بیا تا با هم آن ها را "ها" کنیم..
تودرگیر نفسهاتی تو اغوش یکی دیگه/تو رفتی و نمیدونی چقدر دلگیر و داغونم/تو اونجا روی ابرایی/من اینجا غرق بارونم/حال من و ابرای بارونی یه جورن/سویی ندارن دیگه چشمام بی تو کورن... (علیرضا روزگار)
خداوندا...نگذار دلتنگش باشم وقتی حتی در خیالشم هم نیستم
دلت را خوش نکن به این “دوستت دارم”ها … تمامشان تاریخ مصرف دارند ...
دلـیـل نـیـامـدنـت از دو حـالـت خـارج نـیـسـت....!!! یـا نـمـی خـواهـی ام..... یـا...... یــا خـــدا.....! یـــعـــنـــی نـــمـــی خـــواهـــی ام.....؟!؟
نازنینم برای رسیدن به تو لحظه ها را سفر کردم اما تو به اندازه ی فاصله ها از من دوری
ﻻﺍﻗﻞ ﺑﮕﻮ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ، ﺍﯾﻦﻃﻮﺭﯼ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽﻣﺎﻧﻢ .
موهایش سفید شد...... کودکی که دفتر خاطراتم را خواند...
غيرتت كجاست؟؟؟؟؟؟زماني كه معشوقت از تجاوز تنهايي رنج ميكشد... به جاي دركش.....تركش ميكني؟؟
قحطی همدم است من به خوش آمد گویی تابلوی خیابان هم دلخوشم...
همه مرا با خنده هاي با صدا ميشناسند... اما بالش بيچاره ام.....با گريه هاي بيصدا... بريدم
متنفرم از خاطراتی که وقتی بهشون فکر می کنم میگم:وای من چقدر احمق بودم . . .
... در آخر گفت "بازی" برد و باخت دارد! زبانم بند آمد ه بگویم : بی انصاف کدام بازی؟ من با تو زندگی می کردم...
خل بازی های یک نفر ممکن است واقعیت زندگی دیگری باشد.
گفت : سلام نفسم در حالی که تازه بهم * شب به خیر * گفته بود!!!!!! چه اشتباه تلخی.....
فردا آمده است و ايستاده است پيش روي من مي پرسد چه ميخواستي؟ با عصا اورا كنار ميزنم همچنان چشم دوخته ام به دور دست، منتظر...
آرزوهایم یخ بستند خدا بیا تا با هم آن ها را "ها" کنیم..
تودرگیر نفسهاتی تو اغوش یکی دیگه/تو رفتی و نمیدونی چقدر دلگیر و داغونم/تو اونجا روی ابرایی/من اینجا غرق بارونم/حال من و ابرای بارونی یه جورن/سویی ندارن دیگه چشمام بی تو کورن... (علیرضا روزگار)
خداوندا...نگذار دلتنگش باشم وقتی حتی در خیالشم هم نیستم
دلت را خوش نکن به این “دوستت دارم”ها … تمامشان تاریخ مصرف دارند ...
دلـیـل نـیـامـدنـت از دو حـالـت خـارج نـیـسـت....!!! یـا نـمـی خـواهـی ام..... یـا...... یــا خـــدا.....! یـــعـــنـــی نـــمـــی خـــواهـــی ام.....؟!؟
نازنینم برای رسیدن به تو لحظه ها را سفر کردم اما تو به اندازه ی فاصله ها از من دوری
ﻻﺍﻗﻞ ﺑﮕﻮ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ، ﺍﯾﻦﻃﻮﺭﯼ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽﻣﺎﻧﻢ .
موهایش سفید شد...... کودکی که دفتر خاطراتم را خواند...
غيرتت كجاست؟؟؟؟؟؟زماني كه معشوقت از تجاوز تنهايي رنج ميكشد... به جاي دركش.....تركش ميكني؟؟
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}